۩۞۩تهیه و تنظیم تک دونه طرح۩۞۩
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو | پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو | |
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو | ور از این بیخبری رنج مبر هیچ مگو | |
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت | آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو | |
گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم | گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو | |
من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت | سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو | |
قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد | در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو | |
گفتم ای دل چه مهست این دل اشارت میکرد | که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو | |
گفتم این روی فرشتهست عجب یا بشر است | گفت این غیر فرشتهست و بشر هیچ مگو | |
گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد | گفت میباش چنین زیر و زبر هیچ مگو | |
ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال | خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو | |
گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست | گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو |
تاریخ : چهارشنبه 95/9/17 | 2:41 صبح | نویسنده : تڪ כـפּـنه طرᑐ | نظر
درباره وب

لینک دوستان
لینک های مفید
برچسبها وب
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
لینک های مفید
امکانات وب
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 16
کل بازدیدها: 33635